اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شکرفروش

نویسه گردانی: ŠKRFRWŠ
شکرفروش . [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ ف ُ ] (نف مرکب ) تاجر و فروشنده ٔ شکر. (ناظم الاطباء). آنکه شکر فروشد. که به فروش شکر پردازد :
پیرایه گر پرندپوشان
سرمایه ده شکرفروشان .

نظامی .


اگر نصیب نبخشی نظر دریغ مدار
شکرفروش چنین ظلم بر مگس نکند.

سعدی .


شکّرفروش مصری دیگر شکر نیارد.

سعدی .


شکّرفروش مصری حال مگس چه داند
این دست شوق بر سر وآن آستین فشانان .

سعدی .


شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را.

حافظ.


|| معشوق . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.