شموص
نویسه گردانی:
ŠMWṢ
شموص . [ ش َ ] (ع ص ) سریع. شتاب . (ناظم الاطباء). سریع. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || شادمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || زن بازی کن و خندان . (مهذب الاسماء). || از حیث لفظ و معنی مانند شموس است (ستور سرکش و بدرام ). (از اقرب الموارد). چموش . رجوع به شموس شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
شموص . [ ش ُ] (ع مص ) شماص . (ناظم الاطباء). رجوع به شماص شود.
شموس . [ ش َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شراب . (ناظم الاطباء). شراب مسکر و تند. (یادداشت مؤلف )...
شموس . [ش َ ] (معرب ، ص ) فرس شموس ؛ اسب توسن و چموش . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اسب توسن . (آنندراج ). اسب که پشت ندهد. (مهذب الاسما...
شموس . [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر بمعنی شماس . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). توسنی کردن اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پشت نادادن . (تاج المصادر...
شموس . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَمس . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ شمس که بمعنی آفتاب است . (غیاث ) (آنندراج ): السلام علی...
سبز خنگ شموس . [ س َ خ ِ گ ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (گنجینه ٔ گنجوی ) : منه دل بر این سبز خنگ شموس . نظامی .که چو...