اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شمیم

نویسه گردانی: ŠMYM
شمیم . [ ش َ ] (ع اِ) بوی خوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). عطر. بوی خوش . بوی . بوی عطر. (یادداشت مؤلف ). بوی خوش آمیخته . (ناظم الاطباء) :
بی زحمت پیرهن همه سال
از یوسف خویش با شمیمم .

خاقانی .


بیدرا گر بپرورند چو عود
برنیاید شمیم عود از بید.

ابن یمین .


شمیم گلشن کوی حسین می آید
به حیرتم ز که بوی حسین می آید!

؟


- شمیم ناک کردن ؛ معطر ساختن . خوشبوی کردن . (یادداشت مؤلف ): فعم ؛ شمیم ناک کردن مشام را. (منتهی الارب ).
- گل عنبرشمیم ؛ گلی که بوی عنبردهد. (ناظم الاطباء).
- نسیم عبهرشمیم ؛ نسیمی که بوی یاسمن دهد. (ناظم الاطباء).
|| باد به بوی خوش برآمیخته . (غیاث ). || درخت بدان جهت که ستور می بوید آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ) بلند. مرتفع. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پالان بلند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
شمیم . [ ش َ ] (ع مص ) شم . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بوییدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (صراح اللغة) (غیاث ) (المصادر زوزنی ). انبوییدن ....
شمیم . [ ش َ ] (اِخ ) اصفهانی . میرزامحمد حسین فرزند میرزاعبدالکریم . از گویندگان قرن دوازده هجری بود و اجدادش از شیراز به اصفهان آمدند. وی خ...
شمیم . [ ش َ ] (اِخ ) حلی حلبی نحوی ، علی بن حسن . متوفای سال 601 هَ . ق . او راست : 1- انیس الجلیس فی التجنیس . 2-حماسه . (یادداشت مؤلف ). ...
علی شمیم . [ ع َ ی ِ ش َ ] (اِخ ) ابن حسن بن عنتربن ثابت حلی . مشهور به شمیم و ملقب به مهذب الدین و مکنی به ابوالحسن . وی ادیب و نحوی و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.