اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شن

نویسه گردانی: ŠN
شن . [ ش َ ] (اِ) ناز و کرشمه را گویند. (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
چه جان گر نیستی و چشم پرشن
جهان بر من نبودی ۞ چشم سوزن .

عطار.


|| نام گیاهی است که از پوست آن ریسمان بتابند. (برهان ) ۞ (آنندراج ). گیاه کنو که از پوست آن ریسمان تابند. (از ناظم الاطباء). || شونگ و سفیدال . یک نوع درختی است در لرستان . نامی است که در نور و کجور و زیارت گرگان به شونگ دهند. (یادداشت مؤلف ). نام درخت پلاخور است و آن درختچه ای است از جنس لنی سرا ۞ که در جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران و ارسباران و بجنورد یافت میشود و شش گونه ٔ آن را نام برده اند و این درختچه جزء درختهای زینتی و دارای گلهای خوشبو و روشنایی پسند است و در هر خاکی میروید و برگهای آن را دام دوست میدارد. میوه ٔ آن سمی است و برای کودکان مخصوصاً خطرناک است . این درخت بوسیله ٔ قلمه و خوابانیدن زیاد میشود. (جنگل شناسی ج 2 ص 265). رجوع به شونگ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شن مال کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با شن ، شوخ ظرفی را زدودن . (یادداشت مؤلف ). شن مالی کردن .
شن مالی کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شن مال کردن . مالیدن شن و ماسه تا آلودگی ظرف و شوخ آن زدوده شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.