اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شند

نویسه گردانی: ŠND
شند. [ ش َ ](اِ) منقار مرغان . (برهان ) (جهانگیری ). منقار مرغ . (صحاح الفرس ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (اوبهی ). کلفت . نوک . نول . نُک . منقار. (یادداشت مؤلف ) :
مرغ سپیدشند شد امروز ناودان
گر ز آبریز میغ شد آن مرغ سرخ شند. ۞

عماره .


|| مرغی است دانه خوار، مانند کلاغ ، باریک تر و خردتر از کلاغ با منقار و پایهای سرخ برنگ مرجان و گوشت آن را خورند و به زمستان در نواحی البرز بسیار باشد. (یادداشت مؤلف ). || دیسقوریدس بنقل انطاکی ، آن را دخان الضرو خوانده است و سایر نویسندگان مفردات آن راکمکام نامیده اند و بدین نام معروف گشته . از طیب های مورد اهتمام مصریان است و کسی چون ایشان نتواند آن را بسازد. و بهترین آن سفید بی دود و احتراق باشد. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 224). دیسقوریدوس اسمیلوس نامیده و طیوب معموله است خصوص اهل مصر و گویند دخان الضرو است . (مخزن الادویه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
به ضم " ش " و سکون " ن " ، در لهجه محدوده ازغندِ مهولات ( خراسان رضوی ) ، اصطلاحی است در " تیله بازی " . و منظور گذاشتن " تیله " در لبه اولین حفره از ...
شند کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، خرد و پراکنده و هموار کردن با زمین اطراف آوار یا کلوخهائی را. نرم کردن زمین و کلوخ . په...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.