شورش
نویسه گردانی:
ŠWRŠ
شورش . [ رِ ] (اِ) غذای شور و نمکین . (ناظم الاطباء). ملاحت و نمکینی . (آنندراج ). || نمکدان . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
شورش . [ رِ ] (اِمص ) عمل شوریدن . (یادداشت مؤلف ). از: شور + «ش »، علامت اسم مصدر. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). شوریدن . شور و غوغا کردن . (بره...
شورش طلب . [ رِ طَ ل َ ] (نف مرکب ) انقلابی . آشوب خواه .
شورش طلبی . [ رِ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل شورش طلب .
شورش کردن . [ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عصیان و تمرد کردن . شور و غوغا کردن . انقلاب و آشفتگی برپا کردن . نافرمانی کردن . اظهار کراهت کردن : ز شو...