اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شوط

نویسه گردانی: ŠWṬ
شوط.[ ش َ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد طی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
شوط. [ ش َ ] (ع اِ)شوط بَراح ؛ شغال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شوط باطل ؛ گرد آفتاب که از روزن خانه نماید، لغتی است در سین مهمل...
شوط. [ ش َ ] (اِخ ) بستانی است نزدیک کوه احد. (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
شوط. [ ش َ ] (اِخ ) محلی که درندگان در آن پناه برند. (از معجم البلدان ).
شوط. (اِخ ) نام کوهی است در اَجَاء. (از معجم البلدان ).
شوط. (اِخ ) دهی از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکو است و 1010 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شاط و شوط. [ طُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) شات و شوت . شارت و شورت . هارت و هورت . لاف و گزاف . اشتلم .گفتار یاوه و بیهوده و هرزه . (ناظم الاطباء)...
شوت . (انگلیسی ، اِ) ۞ در اصطلاح بازی فوتبال ، ضربه ٔ سریع و تند به توپ و شوت کردن ، فرستادن توپ است باضربه ٔ تند و محکم به سوی دروازه . ...
شوت . [ ش ِ وِ ] (اِ) شِوِد. شِبِت . شبث . نام گیاهی است . رجوع به مترادفات کلمه شود.
شوت . [ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه خوی به ماکو میان پالاتوکن و قزل داغ در 9800متری خوی . (یادداشت مؤلف ).
آنْسَ شوتَ (اوستایی) آشکار ـ ظاهرـ هویداـ معلوم ـ روشن خواهد شد. بیرون خواهد آمد
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.