شوق 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ŠWQ 
    
							
    
								
        شوق . [ ش َ ] (ع  مص ) بستن  طناب  را به  میخ  و استوار کردن  و آویختن : شاق  الطنب  الی  الوتد. (منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد). بستن  طناب را به  میخ  و محکم  کردن  آن  را (از باب  نصر). (ناظم  الاطباء).  ||  برپای  کردن  مَشک  را به  دیوار: شاق  القربة. (منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد) (ناظم  الاطباء).  ||  برانگیختن  و به  آرزو آوردن  کسی را دوستی  دیگری : شاقنی  حبها. و یقال : شُق ْ شُق ْ فلاناً؛ یعنی  آرزومند گردان  او را بسوی  آخرت . (منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد) (از ناظم  الاطباء). آرزومند گردانیدن . (المصادر زوزنی ) (تاج  المصادر بیهقی ).  ||  آرزومند گشتن . (تاج  المصادر). آرزومند شدن .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        شوق  و ذوق . [ ش َ / شُو ق ُ ذَ / ذُو ] (ترکیب  عطفی ، اِ مرکب ) شوق  ذوق . خرسندی  و خوشحالی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        شوق  و شعف . [ ش َ / شُو ق ُ ش َ ع َ ] (ترکیب  عطفی ، اِ مرکب ) شوق  و شور. خرسندی  و شادمانی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        شوق  داشتن . [ ش َ / شُو ت َ ] (مص  مرکب ) راغب  بودن . اشتیاق  داشتن . (ناظم  الاطباء) : چه  ذوق  از ذکر پیدا آید او راکه  پنهان  شوق  مذکوری  ندارد....
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        شوغ . (اِ) شغه . سنگین  شدن  دست  و پای  بود و آن  را به  ترکی  ایشتی (؟) گویند. (فرهنگ  اسدی ). آن  گوشت  باشد که  در دست  و پای  سخت  شده باشد چون  ...