اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شهاده

نویسه گردانی: ŠHADH
شهاده . [ ش َ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) شهادة. شهادت :
بگو شهاده سرت را ز تن جدا سازم
میانه ٔ تن و جانت جدائی اندازم .

؟ (از یادداشت مؤلف ).


و رجوع به شهادت و شهادة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
شهادة. [ ش َ دَ ] (ع مص ، اِمص ) آگاهی یافتن بر چیزی : شهد علی کذا شهادةً. (منتهی الارب ). || گواهی دادن برای کسی و ادای شهادت کردن : شهد ...
جرجس شحادة. [ ج ِ ج ِ ؟ ] (اِخ ) ابن میخائیل . او را کتابی است در رد بر مذهب پروتستانت در مسئله سر قربان اقدس و معتقدات دیگر. (از معجم المو...
جبرائیل شحاده . [ ج ِ ش َدَ ] (اِخ ) ابن میخائیل بن جوجس . از مورخان است . از آثار وی «حوادث سوریة» است . (از اسماء المؤلفین ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.