اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شهوت

نویسه گردانی: ŠHWT
شهوت . [ ش َهَْ وَ ] (ع اِمص ، اِ) آرزو. (مهذب الاسماء). آرزو و میل و رغبت و اشتیاق و خواهش و شوق نفس در حصول لذت و منفعت . (ناظم الاطباء). آرزو و شوق نفس در حصول لذت و منفعت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مطلق آرزوو خواهش . (آنندراج ). اشتیاق . رغبت شدید. آرزوی چیزی . خواهش چیزی . آرزو. توقان نفس به امور مستلذه ۞ . (یادداشت مؤلف ) :
شهوت فرونشان و بکنجی فرونشین
منشین بر اسب غدر و طمع را مده لگام .

ناصرخسرو.


همه رنج جهان از شهوت آید
که آدم زآن برون از جنت آید.

ناصرخسرو.


آب شهوت مریز خاقانی
دست از این آب هم به آب بشوی .

خاقانی .


هرکه خر در خلاب شهوت راند
در سر افتادش اسب سرکش عمر.

خاقانی .


بغربت زنی کردی آن شد وگرچه
که صد شهوت او بپاکی نیرزد.

خاقانی .


وقت خشم و وقت شهوت مرد کو.

مولوی .


پس کلوا ازبهر آدم شهوت است
بعد از آن لاتسرفوا زآن عفت است .

مولوی .


سیاه را در آن حالت نفس طالب بود و شهوت غالب . (سعدی ).
به شهوت قرب تن با تن ضرور است
میان عشق و شهوت راه دور است .

وحشی بافقی .


- از سر شهوت برخاستن ؛ از شهوت دوری جستن . کناره گیری از شهوت : اما میترسیدم که از سر شهوت برخاستن ... کاری دشوار است . (کلیله ودمنه ). هرگاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند هرآینه ... از سر شهوت برخیزد. (کلیله و دمنه ).
- به شهوت حرام افتادن ؛ به خواستی درافتادن که مخالف با دستور شرع باشد : از شهوت حلال به شهوت حرام افتاده است . (گلستان ).
- شهوت جنبیدن ؛ میل شدید نمودن : وی را شهوتی بجنبید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 100).
- شهوت حلال ؛ خواست که مخالف با دستور شرع نباشد : هرکه ترک شهوات ازبهر قبول خلق داده است از شهوت حلال به شهوت حرام افتاده است . (گلستان ).
|| اشتهاء. (یادداشت مؤلف ) : باید که طعام بر شهوت صادق خورند و تأخیر نکنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تشنگی غلبه کند [ در شخص مسلول ] و شهوت طعام برود بسبب ضعیفی قوه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || قوه ای در حیوان برای جلب ملایم . مقابل غضب که دفع مُنافر است . (از یادداشت مؤلف ). || قوه ٔ آرزوانگیز. ج ، شهوات . (یادداشت مؤلف ). || آرزوی جماع . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). || جوع . (یادداشت مؤلف ). ۞ خواهش و آرزوی طعام . (ناظم الاطباء). || فاسد گشتن قلوب است که انسان را بشرارت و شیطنت وامیدارد. || میلهای غیرشرعی . (قاموس کتاب مقدس ). هوا و هوس . (ناظم الاطباء). آرزوهای نامشروع . || (ص ) مشتهی . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
شهوت آمیز. [ ش َهَْ وَ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به شهوت .
شهوت پرست . [ ش َهَْ وَ پ َ رَ ] (نف مرکب ) هواپرست . (آنندراج ). ابن فرجه . (یادداشت مؤلف ). پیرو شهوات نفسانی : گنهکار و خودرای و شهوت پرست بغ...
شهوت پرستی . [ ش َهَْ وَ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) پیروی از شهوت نفسانی : نشاط هر دو در شهوت پرستی به شیر مست ماند از شیرمستی . نظامی .چو دانست است...
شهوت آلوده . [ ش َهَْ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آلوده به شهوت : گفتم این عمر شهوت آلوده چون در و چون شکر بهم سوده .نظامی .
شهوت کشتن . [ ش َهَْ وَ ک ُ ت َ ] (مص مرکب ) فرونشاندن شهوت ، و چون آن را به آتش تشبیه می کنند از اینرو با «کشتن » ترکیب میشود : گر امروز آتش...
شهوت کلبی . [ ش َهَْ وَ ت ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شهوة کلبیة. جوع الکلب . (یادداشت مؤلف ). علتی است که هرچند خورد اشتداد اشتهای طعام ...
شهوت انگیز. [ ش َهَْ وَ اَ ] (نف مرکب ) هر چیز که برانگیزد میل و رغبت را. (ناظم الاطباء). مشهی . (یادداشت مؤلف ). || هر چیز که موجب هیجان ش...
شهوت واژه ای عربی و انگیز پارسی است و همتای پارسی این ترکیب، اینهاست: آژ انگیز āžangiz (اوستایی - دری) آژ ویهان āžvihān (اوستایی -پهلوی)*** فانکو آدین...
شهوت کلبیه . [ ش َهَْ وَ ت ِ ک َ بی ی َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شهوة کلبیة. شهوت کلبی . جوع الکلب . جوع کلبی . اشتداد شهوت خوردن . حرص در مأک...
شهوت چشیدن . [ ش َهَْ وَ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) به کار بردن شهوت . چشیدن طعم و لذت شهوت : هوی را با هوس الفت تو دادی برای لذت شهوت چش...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.