شیرویه
نویسه گردانی:
ŠYRWYH
شیرویه . [ رو ی َ / ی ِ ] (ص ) شکوهمند و صاحب شأن و شوکت . || شجاع و دلیر. (از ناظم الاطباء) (از برهان ). شجاع . (از غیاث ).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
شیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) نام پهلوانی معاصر با فریدون . (فرهنگ لغات ولف ). شیروی : به یک دست شیدوش جنگی به پای چوشیرویه شیراوژن رهنمای .ف...
شیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) ابن شهریاربن شیرویه بن فناخسرو همدانی مکنی به ابوشجاع (متوفای 509 هَ . ق .).صاحب الفردوس و او مورخ همدان بود. (...
شیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) نام یک پهلوان ایرانی که پسر بیژن و نوه ٔ گیو بود. (فرهنگ لغات ولف ) : نبیره ٔ سرافراز گیو دلیرجهانگیر شیرویه و ارد...
شیرویه . [ رو ی َ ] (اِخ ) شیرو. شیروی . نام پسر خسرو پرویز. پسر خسرو پرویز که پس از وی به سلطنت رسید (628 م .). خسرو قصد داشت مردانشاه را جان...
قُباد دوم (به پارسی میانه: 𐭪𐭥𐭠𐭲 کَوات؛ ۵۹۰ – ۶۲۸ میلادی) یا شیرویه بیستوهشتمین شاهنشاه ایران و انیران از خاندان ساسان در ایرانشهر بود که از ۲۴ ف...
ابن شیرویه . [ اِ ن ُ رو ی َ ] (اِخ ) ابومنصور اسپهبد دوست بن محمد دیلمی . از مشاهیر ادباء. او در آغاز مذهب شیعه داشت و سب ّصحابه روا میشمرد و س...