شیش
نویسه گردانی:
ŠYŠ
شیش . (عدد، ص ، اِ) شش (در ترکیب شیشه بندان ، مهمانی شب ششم تازه مولود). (یادداشت مؤلف ). امروزه در تداول عامه ٔ تهرانیان نیز «شش » را غالباً «شیش » تلفظ کنند.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
شیش . (اِ) شوش . شوشه . شاخ تر و باریک درخت . ترکه . (یادداشت مؤلف ).
شیش . (ع اِ) نوع پستی از خرما. (ناظم الاطباء). خرمایی کم حلاوت که هسته سخت نکند، و به قول ابوحنیفه آن فارسی است . (یادداشت مؤلف ). شیش...
شیش . (اِخ ) ابن قیس بن جریح . ممدوح حطیئه ٔ شاعر است . (یادداشت مؤلف ).
شیش در زبان تبری (مازنی) به معنای ترکه و نیز به معنای چوبی است که بلند و نازک باشد.
[ وُ ، مِ ]؛ دومِ شیش (دوم بر وزن بوم) در زبان تبری به چوب بلند حدود چهار یا پنج متری و با قطر تقریباً دوازده تا پانزده سانتیمتری گفته می شود که عموما...
لال زن شیش . [ زَ ] (اِ مرکب ) در شب سیزدهم تیرماه (نوروز طبری ) زنی به صورتی منکر (ناشناس ) درآمده و شیشی (شاخ تر و باریک ، ترکه ) در دست ...