صابح
نویسه گردانی:
ṢABḤ
صابح . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از صبح . || الحق ُ الصابح ؛ حق پیدا و آشکارا. (منتهی الارب ). || الصابح و الصبوح ؛ شرب بامداد است . (معجم البلدان ). || (اِخ ) کوهی است که مسجد خیف در بن آن واقع است . (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
سابه شاه . [ ب َ ] (اِخ ) معرب شابه [ ساوه (شاهنامه )، شاوگ (کریستنسن ) ] پسر خاقان و خال هرمز (579 - 590 م .) بیست و دومین پادشاه ساسانی اس...