اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صادق

نویسه گردانی: ṢADQ
صادق . [ دِ ] (اِخ ) (میرزا...) از اهل اردوباد است . طالب علمی است بسیار خوش سلیقه . در زمان شاه مرحوم به مشهد مقدس رفت و سادات آن آستانه ٔ قدس را هجو کرد، پس از مقام بالاتر حکم اخراجش صادر شد. گویند اکنون در دکن است ولی بودنش معلوم نیست . چون اغلب اشعارش رباعی است لذا به ذکر چند رباعی اکتفا می شود:
صادق غم عشق گر بجان نپذیرد
ناکام بکام دل دشمن میرد
حق نمک خنده ات ار نشناسد
یارب نمک حسن تو چشمش گیرد.

(مجمعالخواص ص 90).


صاحب صبح گلشن گوید: در خوش فکری علم است و صبح صادق بیان روشنش کالنار علی العلم . از وطن در ملک دکن رسید و از حضور مرتضی نظام شاه به منصب جاگیر سرفراز گردید و هنگام تسلط اکبر پادشاه بر آن دیار صبح حیاتش به شام ممات رسید. رباعی :
شوخی که بسادگی از او کردم صبر
اکنون خطش از غبار داردسر جبر
ازخطش اگر فزون بسوزم چه عجب
سوزنده تر است آفتاب از ته ابر.

(صبح گلشن ص 242).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
صادق خان شقاقی . [ دِ ن ِ ش ِ ] (اِخ ) وی از کسانی است که بر آقامحمدخان یاغی شد و در قزوین از فتحعلی شاه شکست خورد.
صادق خان فراهی . [ دِ ن ِ ف َ ] (اِخ ) وی یکی از بزرگان قزلباش است که از طرف میر سیدمحمد ملقب به شاه سلیمان مأمور جنگ با تیمورخان افغان...
صادق آباد پایین . [ دِ دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان چنار بخش مرکزی شهرستان آباده ، 9000گزی جنوب خاوری آباده ، 2000گزی خاوری شوسه ٔ آب...
صادق آباد لاچری . [ دِ دِ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قنقری پایین (سفلی ) بخش بوانات و سرچهان آباده ، 37000گزی جنوب سوریان ، کنار راه فرعی دی...
امی صادق الکلام . [ اُم ْمی ِ دِ قُل ْ ک َ ] (اِخ ) رجوع به امی صادق کلام شود.
دکترمحمد صادق محفوظی تحصیلات خود را در رشته روانشناسی بالینی در دانشگاه دولتی انگلیس تا مقطع دکترا به اتمام رسانید و در همان زمان توانست به تحصیل در ر...
قاسم آبادحاجی محمد صادق . [ س ِ دِ م ُ ح َم ْ م َ صا دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ باختر رفسنجان . در 2000گزی باختر رفسنجان ، کنار شوسه ٔ ر...
ثادق . [ دِ ] (اِخ ) نام وادئی در دیار بنی عقیل و در آنجا آبهائی است . اصمعی گفته است که ثادق وادی بزرگ و پهناوری است که به رُمّه منته...
ثادق . [ دِ ] (ع ص ) سحاب ثادِق ؛ ابر ریزان . || وادی ثادِق ؛ وادی سائل . وادی سیلناک .
صادغ . [ دِ ] (ع اِ) دیک (خروس ) است ، جهت آنکه در ثلث آخر شب بسیار فریاد میکند. (فهرست مخزن الادویة) ۞ .
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۱ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.