اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صادق

نویسه گردانی: ṢADQ
صادق . [ دِ ] (اِخ ) (میرزا...) وی از مردم اصفهان و معروف به گاو بود، خوش طبعان زمانه به این لقبش ملقب ساختند، چه این قطعه بطرز قطعه ٔ خاقانی موزون کرد:
ای صادق آن کسان که به راه تو میروند
ایشان خرند و خر روش گاوش آرزوست
گیرم که خر کند تن خود را بشکل گاو
کو شاخ بهر دشمن و کو شیر بهر دوست .
و خاقانی چنین فرمود: قطعه :
خاقانی آن کسان که به راه تو میروند
زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست
گیرم که مارچوبه کند تن بشکل مار
کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست .

(صبح گلشن ص 340).


لطفعلی بیک آذر گوید: خادم مسجد قدیم اصفهان و به صادقای گاو مشهور بود. غیر این قطعه ای که در جواب خاقانی گفته شعری از او به نظر نرسید:
ای صادق آن کسان که به راه تو میروند...
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ثادغ . [ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثَدْغ . شکننده .
عرق ثادق . [ ع ِ ق ِ دِ ] (اِخ ) یکی از دو عرق بصره است . رجوع به عرق ناهق شود.
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.