صادق
نویسه گردانی:
ṢADQ
صادق . [ دِ ] (اِخ ) ابن خلف بن صادق بن کتیل انصاری طلیطلی اندلسی . ابن بشکوال گوید: وی سفری به مشرق کرد و حدیث شنید و روایت کرد و در برغش از قراء قرب طلیطله سکونت جست و پس از سال 470 هَ . ق . درگذشت . (معجم البلدان ج 2 ص 128). و در حلل السندسیة آرد: ابوالحسن صادق بن خلف بن صادق بن کتیل انصاری ، از مردم طلیطله است . وی در برغش سکونت جست از آن پس که سفری به مشرق کرد و حج گزاشت وبه بیت المقدس رفت . هنگامی که نصربن ابراهیم مقدس و ابوالخطاب علأبن حزم از مشرق بازگشته به اندلس میرفتند وی به دریا از ایشان حدیث فراگرفت . به خط خود علم بسیار نوشت . فاضل ، متدین ، عفیف و متواضع بود و پس از 470 هَ . ق . درگذشت . (الحلل السندسیة ج 2 ص 12).
واژه های همانند
۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
صادق آباد. [دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جلگاه بخش کوهک شهرستان جهرم ، 7000گزی شمال خاوری جهرم ، 2000گزی خاور شوسه ٔ جهرم به شیراز...
صادق آباد. [ دِ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس ، 9000گزی جنوب باختری طبس ، سر راه مالرو عمومی طبس به خداآفرین . جلگه ،...
صادق آباد. [ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان آزادوار بخش جغتای شهرستان سبزوار، 52000گزی شمال باختری جغتای ، 4000گزی شمال راه آهن . جلگه ،معتدل ، س...
صادق آباد. [ دِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه اصفهان به نائین میان تودشک و صدرآباد در 102000گزی اصفهان .
صادق آباد. [ دِ ] (اِخ ) قریه ای است به یزد.
صادق چوبک نویسنده ایرانی زاده (تیر ۱۲۹۵ بوشهر تیر ۱۳۷۷برکلی).
وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی میت...
مخبر صادق . [ م ُ ب ِ رِ دِ ] (اِخ ) حضرت رسول صلی اﷲعلیه وآله وسلم . (غیاث ) (ناظم الاطباء).
علی صادق . [ ع َ دِ ] (اِخ ) بای تونس . رجوع به علی تونسی شود.
صبح صادق . [ ص ُ ح ِ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بام دوم . بام پهنا. صبح دوم . صبح راست . فجر دوم ، مقابل صبح کاذب و صبح نخست : چون صبح ...
صادق محمد. [ دِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی ساقزی . او راست : صرةالفتاوی که بسال 1059 هَ. ق . از تألیف آن فراغت یافته است . (کشف الظنون...