صاری
نویسه گردانی:
ṢARY
صاری . [ را ] (ع اِ) راهی در کوه است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
صاری . (ع ص ، اِ) کشتیبان . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || تیر کشتی . (منتهی الارب ).
صاری . (اِخ ) کوهی است در قِبْلی مدینه که بر آن آب و گیاهی نیست . (معجم البلدان ).
صاری صو. (اِخ ) نهری است که از جانب یمین به گرگان رود پیوندد. (سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 91).
صاری گز. [ گ ُ ] (اِخ ) صاری گوزل و یا صاری گورز. وی یکی از علما و دانشمندان عصر سلطان بایزیدخان ثانی و سلیم خان اول و لقب او نورالدین است ...
صاری گول . (اِخ ) نام بقعه ای است در قضای جمعه از سنجاق سرفیجه تابع ولایت مناستر و شامل ناحیه ٔ صاری خانلر وحوالی آن . ترکان مهاجر آناطولی ...
صاری یار. (اِخ ) در تداول عامه صاری یر گویند. قریه ای است در جوار استانبول ، در جهت روم ایلی از میان بوغاز، بالای بیوک دره ، در طرفین دره و...
صاری دکز. [ ] (اِخ ) ۞ صاری دَنِز. بحر اصفر و به زبان چینی هوآنگهای ۞ خلیج وسیعی است در شمال بحر چین ، در طرف شمال آن خلیج کره و در ...
صاری اطه . [ اَ طَه ْ ] (اِخ ) صاری اَدَه . جزیره ای است در جنوب خلیج قزل آقاج .
صاری چای . (اِخ ) نام نهری است در آناطولی در شهرستان میلاس تابع سنجاق منتشا از ولایت آیدین متشکل از دو رودخانه ای که در مسافت چهار ساعت از...
صاری یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) حافظ فخرالدین بن عثمان . وی از خطاطان مشهور و از محله ٔ طوپخانه ٔ استانبول است . قریب 15 جلد قرآن کریم نوشته ...