اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صالح

نویسه گردانی: ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (ملک ...) وی وزیر الفائز بنصراﷲ از ملوک اسماعیلیه ٔ مصر است . در دستور الوزراء آرد: چون الظافر باللّه [ خلیفه ٔ اسماعیلی مصر ] در خانه ٔ عباس [ وزیر او ] کشته شد فرزند وی الفایز بنصراﷲ بر مسند حکومت نشست و زمام امور وزارت را در کف کفایت ملک صالح نهاد و ملک صالح تا آخر ایام حیات فایزصاحب اختیار ملک و مال بود و در سنه ٔ 555 هَ . ق . که فائز به رحمت حق فایز گشت العاضد لدین اﷲ (آخرین خلیفه ٔ فاطمی اسماعیلی در مصر) قایم مقام او شد و او را [ صالح را ] از کار باز کرد. (دستور الوزراء ص 225).و رجوع به حبیب السیر جزء چهارم از ج 2 ص 166 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
صالح دهان . [ ل ِ ح ِ دَهَْ ها ](اِخ ) بصری . ابن عدی گوید وی معروف نیست و از یحیی بن معین نقل است که وی قدری بود و راضی بگفتار خوارج .م...
صالح خباز. [ ل ِ ح ِ خ َب ْ با ] (اِخ ) کوفی و ثقة است . شیخ طوسی در رجال او را از اصحاب امام رضا (ع ) شمرده است . گویا امامی و مجهول باشد. (...
صالح سغدی . [ ل ِ ح ِ س ُ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن عمران سغدی حنفی ... شود.
صالح رازی . [ ل ِ ح ِ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن ابی حماد... شود.
صالح عتکی . [ ل ِ ح ِ ع َ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن یزید عتکی ... شود
صالح قبطی . [ ل ِ ح ِ ق ِ ] (اِخ ) وی به همراهی ماریه ٔ قبطیه از مصر به مدینه آمد. رجوع به الاصابة ج 3 ص 233 و رجوع به حسن المحاضرة ص 95 ...
صالح قصار. [ ل ِ ح ِقَص ْ صا ] (اِخ ) رجوع به صالح بن عمر قصار... شود.
صالح سلمی . [ ل ِ ح ِ س َ ] (اِخ ) محدث است . وی از ابوشعثاء روایت کند و مجهول الحال است . (لسان المیزان ج 3 ص 177).
صالح سوسی . [ ل ِ ح ِ ] (اِخ ) ابن زیاد و مکنی بابی شعیب . مولد وی بسال 173 هَ . ق . هجریست و به سال 261 درگذشت . (زرکلی ص 424). ابن جوزی ...
صالح صغدی . [ ل ِح ِ ص ُ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن عمران سغدی ... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.