اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صالح

نویسه گردانی: ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (محمد...) به مناسبت نام خویش صالح تخلص میکرد. وی پسر امیر نورسعید جملةالملک و صاحب اختیار خانه ٔ سلطان ابوسعیدمیرزاست که بغایت مردی بدفعل و بدخوی بود، اما محمد صالح جوانی ملایم بود و اطوار او به افعال پدر نمی مانست ، و در طبع او بسی دقت و چاشنی هست و در خط نیز خالی از قابلیتی نیست . این مطلع از اوست :
نیم آشفته گر پوشید کاکل ماه تابانش
چه غم از تیرگی ّ شب چو باشد صبح پایانش .

(از مجالس النفائس ص 110).


مترجم همین کتاب افزاید که : حضرت میر در ذکر مشارالیه لطفهانموده اند. اگرچه در اوائل نیک بوده اما اواخر روش پدر پیش گرفت ، بدفعلی از مردم خوش طبع نکو نیست . از اوست این مطلع:
چند روزی که غمت مونس جان بود مرا
خاطر جمع و دل شاد همان بود مرا.
و رجوع به آتشکده ٔ آذر ص 16 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
صالح کاتب . [ ل ِ ح ِ ت ِ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن عبداﷲبن زیاد... شود.
صالح تومی . [ ل ِ ح ِ ت َ ] (اِخ ) مولای تومة. ازابن عباس روایت کند. (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 347).
صالح ثقفی . [ ل ِ ح ِ ث َ ق َ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن بیان ثقفی شود.
صالح جرمی . [ ل ِ ح ِج َ ] (اِخ ) ابن ندیم نویسد: به خط ابوالحسن خزار خواندم که صالح بن اسحاق بجلی مولای بجیلةبن أنماربن اراش بن الغوث ...
صالح جزرة. [ ل ِ ح ِ ج َ زَ رَ ](اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن عمروبن حبیب ... شود.
صالح جعفی . [ ل ِ ح ِ ج ُ ع َ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن مسلم جعفی ... شود.
صالح جلاب . [ ل ِ ح ِ ج َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن صالح مکنی به ابی علی ... شود.
صالح چلبی . [ ل ِ ح ِ چ َ ل َ ] (اِخ ) وی یکی از شعرای عثمانی است و در عهد سلطان سلیمان قانونی میزیست . او کمالات خویش را از کمال پاشازاده...
صالح حذاء. [ ل ِ ح ِ ح َذْ ذا ] (اِخ ) شیخ طوسی در رجال وی را در شمار «من لم یرو عنهم » ذکر کرده و گوید: حمیدبن زیاد از احمدبن میثم از وی ...
صالح حماد. [ ل ِ ح ِ ح َم ْ ما ] (اِخ ) رجوع به صالح بن فکاک شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.