اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صالح

نویسه گردانی: ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی اخضر یمامی ، مولای هشام بن عبدالملک . وی شاگرد و خادم زهری بود و در بصره از وی روایت کرد و از محمدبن منکدر و جز ایشان روایت دارد و از وی ابوداود طیالسی و نضربن شمیل و جماعتی روایت کنند و سند وی به ابی هریره رسد. وهب بن جریر گوید او سماع را از قرائت تمیز نمی داد. ابن عدی گوید بر حدیث وی از زهری اعتماد نشاید. یحیی بن معین و بخاری و جوزجانی و ابوزرعة و دارقطنی و جز ایشان او را تضعیف کرده اند. رجوع به تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 صص 364 - 365 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد وشقی مرادی ، مکنی به ابی محمد و معروف به ورکانی . محدث است و بسال 302 هَ . ق . در اندلس درگذشت . (الحلل السن...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد هروی . رجوع به ابوشعیب هروی شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد همدانی . شیخ طوسی در رجال گاهی او را در عداد اصحاب امام جواد محمدبن علی (ع ) و گاهی در شمار اصحاب امام هادی ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مخراق . وی یکی از شجعان خوارج است که با مهلب بن ابی صفره نبرد میکردند و سرانجام از وی شکست یافتند. (عقدالفرید ج ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مرداس . رجوع به صالح اسدالدولة شود.
صالح . [ ل ِ] (اِخ ) ابن مرداس ، مکنی به ابوخزیمه . تابعی است .
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسرّح تمیمی . وی زعیم فرقه ٔ صفریه و نخست کس است که از آنها خروج کرد و کثیرالعبادة بود و در دارا و موصل و جزیره ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسلم شیخی . مکی است و از ابوزبیر روایت کند. یحیی بن معین و ابوحاتم او را ضعیف دانسته اند. عسقلانی گوید وی همان ا...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسلم بن عمروبن حسین بن ربیعةبن خالد باهلی . برادر قتیبةبن مسلم است که درسالهای 88 تا 95 هَ . ق . از جانب امویان ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسلم جعفی ، مولی بنی جعفة. شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام صادق جعفربن محمد (ع ) آورده است . (تنقیح ال...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.