صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عمر، قاضی صلاح الدین حلبی ، مکنی به ابی النسک و معروف به ابن سفاح . مولد وی به حلب بسال 710 هَ . ق . و منشاء او نیز به حلب بود و به مذهب شافعی گرائید و متولی بیت المال اوقاف شد. وی پدر شهاب الدّین احمد کاتب سرّ حلب و پدر ناصرالدین ابوعبداﷲ محمد است . ابوالعز زین الدین طاهربن حبیب او را ستوده و این دو بیت از وی آورده است :
لانلت من الوصال ما املت
ان کان متی ما حلت عنی حلت
احببتکم طفلاً و ها قد شبت
ابغی بدلا (؟) ضاق علی ّ الوقت .
وی در سفر حج بسال 779 در قریه ٔ بصری درگذشت . (اعلام النبلاء ج 5 ص 71).
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شافعبن صالح . وی برادر حافظ ابوالفضل احمدبن شافع است .مولد او بسال 474 هَ . ق . بود و حدیث از ابومنصور خیاط و ابن الط...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شجاع بن محمدبن ابی البقاء المدلجی المصری . وی صحیح مسلم را از ابوالمفاخر مأمونی روایت کند. او در صفر سال 651 هَ ....
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شرحبیل ، مکنی به ابی نعجة. رجوع به ابونعجة شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شرف عاملی جبعی . وی جد زین الدین علی شهید ثانی است . در امل الاَّمل گوید وی فقیهی فاضل و از شاگردان علامه ٔ حلی ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شریح سکونی . از تابعین و از مردم حمص است و از ابوعبیدةبن جراح و ابوهریره و معاویة و جبیربن نفیر و جز اینان روایت ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شهریار. رجوع به صالح بن مهران شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شیخ بن عمیرةبن حیان بن سرافه ٔ أسدی . صاحب عیون الانباء از یوسف بن ابراهیم بن مهدی آرد که در اوائل سال 217 هَ . ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شیرزاد. ابن عبدربه گویداو در زمره ٔ کسانی است که خود را به کتابت معروف ساخت ، لیکن کاتب نبود و یکی از شعرا در هج...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن صالح بن حی . وی از فقهای زیدیه و برادر حسن بن صالح بن حی است . (ابن الندیم ). و مؤسس فرقه ٔ صالحیه از زیدیان میباش...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن صالح بن خوات بن جبیر انصاری .شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام سجاد علی بن الحسین (ع ) شمرده است . (تنقیح...