اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صالح

نویسه گردانی: ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بشر سدوسی . مجهول است . و در کتاب الضعفاء به سندی جید از حبیب بن شهید، آرد که نزد ایاس نشسته بودم ، مردی بیامد. ایاس وی را گفت : اگر فتوی خواهی به حسن رجوع کن ، و اگر صلح خواهی به حمید، و اگر شغب طلبی نزد صالح سدوسی روکه گوید آنچه بر تو است انکار و آنچه ازآن ِ تو نیست ادعا کن و به بینه ٔ غایب احتجاج جوی . ابن معین او را نشناسد و ابن عدی وی را مجهول داند. (لسان المیزان ج 3 ص 166). و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 62 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مقاتل بن صالح أعور. وی از پدر خویش روایت کند و از او ابوالطیب احمدبن محمدبن اسماعیل منادی و ابوسهل بن زیاد و عب...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مکتوم . وی از مریدان ابوبکر وراق بود، از بلخ و گفته های وی به یاد داشتی و پیوسته از او سخن گفتی . (نفحات الانس ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (الملک ...) ابن ملک کامل بن ملک عادل بن نجم الدین . نام او ایوب است . خوندمیر گوید: در تاریخ یافعی مسطور است که بعد ا...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن منصوربن عبداﷲبن جعفربن ابی طالب . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام صادق (ع ) آورده است . (تنقیح المقال ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن منصور دوانیقی . رجوع به صالح مسکین شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن موسی بن عمربن بزیع. رجوع به صالح بن عیسی بن عمر شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن موسی جَوارِبی ، منسوب به جَوْرَب ، و گویا سازنده یا فروشنده ٔ جوراب بوده است و یا نسبت او خَوارِبی است منسوب به خ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن موسی طلحی . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام صادق (ع ) شمرده و وی مجهول الحال است . ابن اثیر گوید: موسی ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن موسی ، مکنی به ابی الوجیه . او از احمدبن حنبل روایت کند. (مناقب احمدبن حنبل ص 98).
صالح .[ ل ِ ] (اِخ ) ابن مهدی . رجوع به صالح قزوینی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.