اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صالح

نویسه گردانی: ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بشر سدوسی . مجهول است . و در کتاب الضعفاء به سندی جید از حبیب بن شهید، آرد که نزد ایاس نشسته بودم ، مردی بیامد. ایاس وی را گفت : اگر فتوی خواهی به حسن رجوع کن ، و اگر صلح خواهی به حمید، و اگر شغب طلبی نزد صالح سدوسی روکه گوید آنچه بر تو است انکار و آنچه ازآن ِ تو نیست ادعا کن و به بینه ٔ غایب احتجاج جوی . ابن معین او را نشناسد و ابن عدی وی را مجهول داند. (لسان المیزان ج 3 ص 166). و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 62 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
ابراهیم بن صالح آدمی . [ اِ م ِ ن ِ ل ِ ح ِ دَ ] (اِخ ) از محدثین قرن سوم هجری بوده است .
ابراهیم بن محمدبن صالح . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ دِ ن ِ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به ابن الاقلیدس ابواسحاق ابراهیم ... شود.
سالح . [ ل ِ ](ع ص ) سلاح پوشیده : رجل سالح ؛ مرد سلاح پوشنده . (ناظم الاطباء). با سلاح . (مهذب الاسماء). مرد با سلاح . (آنندراج ). || ریخ زننده...
سالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ۞ از خانواده هود نبی و پسر او ارفحشدبن سام است و مدت عمر او را چهار صد و سی سال گویند. رجوع به شالخ و مجمل التواریخ...
صالة. [ صال ْ ل َ ] (ع اِ) بلا و سختی . (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صعلة. [ ص َ ل َ ] (ع ص ) خرمابن کج که بیخهای شاخ وی خالی از برگ باشد یا خرمابن کژ بی برگ . || باریک و خردسر و گردن از مردم و از درخت خ...
ساله . [ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ، اِ) سن .تعداد سال . سال حیوانات و انسان وقتی که دنبال تعداد سال آورده شود. (استینگاس ). این کلمه بتنهایی بک...
ساله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) لشکری را گویند که در پس سر قلب نگاهدارند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). || به زبان هندی برادرزن را گویند. (برها...
ساله . [ ل ِ ] (اِخ ) ۞ دریاچه ای است بزرگ از کشورهای متحده ٔامریکا. در کنار آن سالت لاک سیتی ۞ بنا شده است و 400 هزار متر محیط آن است ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.