صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بشربن وداع بن اُبی بن ابی الاقعس المرّی . از ولد عامربن حنیفه و مکنی به ابی بشر است . خطیب در تاریخ خود از عبداﷲبن علی بن مداینی آرد که در کتابی به خط پدر خویش دیدم پدر او عرب و از بنی حنیفه و مادر وی کنیزکی خراسانی است و کنیز زنی از بنی مره بودو بشربن وداع او را به زنی گرفت و از او صالح بیامد، سپس زن مرّی او را آزاد کرد. وی از حسن و محمدبن سیرین و بکربن عبداﷲ مزنی و ثابت بنانی و سلیمان تیمی و یزید رقاشی و جعفربن زید عبدی روایت کند و از وی شجاع بن ابی نصر بلخی و سریج بن نعمان جوهری و یونس بن محمد مؤدب و عفان بن مسلم و ابوابراهیم ترجمانی و خالدبن خداش مهلبی و بشربن ولید کندی و صالح بن مالک خوارزمی حدیث کنند. وی مردی صالح بود و مهدی وی را به بغداد طلبید و بغدادیان از او حدیث شنیدند. صالح بسال 172 هَ . ق . درگذشت . رجوع به تاریخ بغداد ج 9 صص 305 - 310 و صفةالصفوة ج 3 ص 265 و عیون الاخبار شود.
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
صالح کاتب . [ ل ِ ح ِ ت ِ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن عبداﷲبن زیاد... شود.
صالح تومی . [ ل ِ ح ِ ت َ ] (اِخ ) مولای تومة. ازابن عباس روایت کند. (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 347).
صالح ثقفی . [ ل ِ ح ِ ث َ ق َ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن بیان ثقفی شود.
صالح جرمی . [ ل ِ ح ِج َ ] (اِخ ) ابن ندیم نویسد: به خط ابوالحسن خزار خواندم که صالح بن اسحاق بجلی مولای بجیلةبن أنماربن اراش بن الغوث ...
صالح جزرة. [ ل ِ ح ِ ج َ زَ رَ ](اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن عمروبن حبیب ... شود.
صالح جعفی . [ ل ِ ح ِ ج ُ ع َ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن مسلم جعفی ... شود.
صالح جلاب . [ ل ِ ح ِ ج َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن صالح مکنی به ابی علی ... شود.
صالح چلبی . [ ل ِ ح ِ چ َ ل َ ] (اِخ ) وی یکی از شعرای عثمانی است و در عهد سلطان سلیمان قانونی میزیست . او کمالات خویش را از کمال پاشازاده...
صالح حذاء. [ ل ِ ح ِ ح َذْ ذا ] (اِخ ) شیخ طوسی در رجال وی را در شمار «من لم یرو عنهم » ذکر کرده و گوید: حمیدبن زیاد از احمدبن میثم از وی ...
صالح حماد. [ ل ِ ح ِ ح َم ْ ما ] (اِخ ) رجوع به صالح بن فکاک شود.