اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صالح

نویسه گردانی: ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بهلة الهندی . وی از طبیبان ایام رشید و معروف آن عصر و طب وی بر اصول طبابت هند و نیک اصابت بود. قفطی در تاریخ الحکماگوید: از عجایبی که برای وی رخ داد اینکه روزی رشیدرا خوان های طعام بیاوردند و او بر عادت خویش جبرئیل بن بختیشوع را بخواند تا بر خوان حاضر شود لیکن چندانکه وی را بجستند نیافتند. رشید وی را دشنام دادن گرفت ، در این حال جبرئیل درآمد. رشید گفت کجا بودی و او را سخنان زشت گفت . جبرئیل پاسخ داد اگر امیرالمؤمنین بجای دشنام به پسرعم خود ابراهیم بن صالح بگرید نیکوتر بود. وی سبب پرسید. جبرئیل گفت او را زندگی جزرمقی نمانده است و تا نماز خفتن بیش نماند. رشید جزع آغاز کرد، و بفرمود تا خوانها برچیدند و بسیار بگریست . جعفربن یحیی گفت یا امیرالمؤمنین طب جبرئیل رومی است ، و طب صالح بن بهلة هندی ، و وی در طب هند چنان است که جبرئیل در طب روم . اگر امیرالمؤمنین بپسنددبفرماید تا او را حاضر آورند و نزد ابراهیم بن صالح فرستند. رشید جعفر را بفرمود تا چنین کند و صالح نزدابراهیم رفت و عرق او ببسود و نزد رشید آمد و رخصت دخول خواست و او را گفت تو امام و عاقد ولایت قضاء حکامی و چون حکم کنی حاکمی را اجازت فسخ آن نباشد، من تو و حاضران را به شهادت گیرم که هرگاه ابراهیم بن صالح در این شب یا بدین بیماری بمیرد همه ٔ بندگان من آزاد و چهارپایان من وقف در راه خدا و اموال من صدقه بر مساکین و زنان من به سه طلاق باشند. رشید گفت یا صالح سوگند بر غیب خوری ؟! گفت نه ، چه غیب آن است که بی دلیل و ندانسته باشد و من آنچه گفتم جز از روی دلیل و علم نباشد. رشید خرسند شد و خوردن گرفت و نبیذ بیاشامید و چون وقت نماز شام شد کتاب صاحب برید بیامد بر مرگ ابراهیم بن صالح . رشید استرجاع گفت و جعفر را در آن راهنمایی ملامت کرد و هند و طبیبان آن سرزمین رالعنت فرستاد و میگفت چه زشت کاری که پسرعم من شربت مرگ را بچشد و من نبیذ بیاشامم . آنگاه رطلی نبیذ طلبید و آن را با آب و نمک بیامیخت و بیاشامید تا آنچه خورده بود قی کرد و صبحگاه به خانه ٔ ابراهیم رفت ، خادمان او را به وثاقی مفروش و مزین که در آن کرسی ها بود ببردند. رشید بر شمشیر خود تکیه داد و بفرمود تا فرشها و کرسی ها برچینند و گفت در عزای دوستان نشستن جز بر بساط خوش نیست و از این پس این کار سنت عباسیان شد. و صالح بن بهلة پیش روی رشید ایستاده بود و کسی سخن نمیگفت تا بوی بخور برخاست ، ناگاه صالح بانگ زداﷲ اﷲ ای امیرالمؤمنین مبادا به طلاق زنان و مصادرت اموال من حکم کنی و پسرعم خود را زنده به گور فرستی ، اجازت ده تا بروم و او را معاینت کنم و این سخنان چند بار به آواز بلند بگفت و رشید وی را اجازت داد واو برفت و جماعتی بانگ تکبیر شنیدند، پس صالح تکبیرگویان بیامد و رشید را گفت برخیز تا تو را عجبی نشان دهم . رشید با خواص برفتند و صالح سوزنی برگرفت و میان ناخن ابهام دست چپ ابراهیم داخل کرد، ابراهیم دست به پس کشید. صالح گفت امیرالمؤمنین آیا مرده درد را حس کند؟ اینک اگر او را معالجت کنم و او برخیزد و خود را در کفن پیچیده و حنوطکرده یابد این بار از ترس بمیرد، پس بفرمای تا کفن از وی دور سازند و او را بشویند تا بوی حنوط از وی برود، سپس جامه های او بدو پوشانند و بدان بو که بکار میبرد خوشبو سازند و در فراشی که میخفت بخوابانند تا او را معالجت کنم و در ساعت با امیرالمؤمنین سخن گوید. رشید بفرمود تا آنجمله بکردند و صالح قدری کندس بخواست و در بینی بیمار بدمید و یک سدس ساعت بگذشت و بیمار بجنبید و عطسه کرد و بنشست و دست رشید ببوسید و او وی را حال بپرسید.ابراهیم گفت به خوابی خوش رفتم جز آنکه به خواب دیدم سگی به من حمله کرد و ابهام دست چپ مرا بگزید که هم اکنون درد آن ننشسته است و آن ابهام که صالح سوزن بدان فروبرده بود نشان داد و ابراهیم از این پس روزگاری بزیست تا آنکه عباسه دختر مهدی را به زنی گرفت و ولایت مصر و فلسطین بیافت و به مصر درگذشت و قبر وی بدانجاست . (تاریخ الحکماء صص 215 - 217). و رجوع به عیون الانباء ج 2 صص 34 - 35 و قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
صالح آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) بخش صالح آباد یکی از بخشهای ده گانه ٔ شهرستان ایلام و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است : ازطرف شمال به بخش چوار،...
صالح آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) ده مرکز بخش صالح آباد از شهرستان ایلام ، 54000گزی جنوب باختری ایلام و 56000گزی همدان و 4000گزی خاور شوسه ٔ ایلام ب...
صالح آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تیلکو بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، 47000گزی شمال باختری دیواندره ، 6000گزی شمال شوسه ٔ سقز. کوهستان...
صالح آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، 33000گزی شمال باختر همدان ، کنار شوسه ٔ همدان -سنندج . دشت ...
صالح آباد. [ ل ِ ](اِخ ) دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، 12000گزی خاور کرمانشاه شمال و کناره ٔ قره سو. دشت ، سردسیر، س...
صالح آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دشت طاله ٔ بخش بانه ٔ شهرستان سقز، 18000گزی شمال باختری بانه ، 4000گزی جنوب شوسه ٔ بانه -سر...
صالح آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سورسور بخش کامیاران شهرستان سنندج ، 24000گزی شمال خاور کامیاران ، 8000گزی خاور کرمانشاه -سنندج . کوهست...
صالح آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کل تپه ٔ فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز، 3000گزی شمال سقز، کنار شوسه ٔ سقز-میاندوآب . کوهستانی سردس...
صالح آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران ، 140000گزی شمال باختر ورامین ، 4000گزی خاور شوسه ٔ تهران -ورا...
صالح آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بهنام سوخته ٔ بخش ورامین شهرستان تهران ، 12000گزی شمال خاوری ورامین ،3000گزی راه جلیل آباد به کرم ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.