صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن جبله . از قیس بن عبده و او از ابوذر روایت کند. ازدی گوید: ضعیف است و ابن حبان او را ثقه داند و از وی شهاب بن خراش روایت کند. (لسان المیزان ج 3 ص 167).
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن زائده ، مکنی به ابی واقد لیثی مدینی . تابعی است . و از انس و ابی أروی دوسی صحابی و سعیدبن مسیب و سالم بن...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن زین العابدین موسوی عاملی . صاحب روضات گوید او مردی فاضل بود و نزد شیعه و سنی در جبل عامل حرمتی داشت . وی...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سعید ثقفی . وی شیخی ثقة است و از سلمة و ابومسعود و جز ایشان روایت کند. (ذکر اخبار اصفهان صص 349 - 350).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سهل . وی از جانب امام باقر (ع ) متولی اوقاف قم بود. رجوع به تنقیح المقال ج 2 ص 94 شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن شاذان کرخی . وی در اصفهان سکونت جست و سفری به دمشق و مصر و مکه کرد و حدیث شنید. او از بریده و از او ابوال...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن صالح بن علی بن یحیی بن عبداﷲبن محمدبن عبیداﷲبن عیسی بن موسی بن محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس بن عبدالمطلب ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن صالح حجازی ، مکنی به ابی شعیب و ملقب به مطوعی مستملی . اودر دمشق از عده ای حدیث شنید و سماع او بسال 401 ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن صالح ، مکنی به ابی علی موصلی . در تاریخ بغداد گوید: وی به بغداد آمد و از احمدبن حسن بن عبدالجبار صوفی روای...
صالح .[ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن صالح ، مکنی به ابی علی و ملقب به جلاب و معروف به ابن روزبه . وی از بغداد است و پس از سال 300 هَ . ق . ب...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن احمد تمرتاشی . رجوع به صالح تمرتاشی شود.