صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن جبیر [ یا ابی جبیر ]صیدائی طبرانی فلسطینی یا همدانی . وی در دولت عمربن عبدالعزیز کتابت خراج و لشکر داشت و به روزگار یزیدبن عبدالملک نیز در این شغل ببود تا آنکه یزید وی رامعزول کرد و اسامةبن یزید مولای کلب را بدان کار گماشت . بخاری صالح را در عداد شامیان و ابوحاتم او را مجهول الحال داند. دارمی گوید: حال وی از یحیی بن معین پرسیدم گفت ثقه است . (از تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 ص 366). و رجوع به عقدالفرید ج 5 ص 196 و 204 شود.
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مهدی مقبلی یمانی . وی مذهب زیدیان داشت ، سپس ترک آن بگفت . امام شوکانی به اجتهاد وی گواهی داده است و بسال 1...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مهران . صاحب عقدالفرید در باب شعراء مجانین گوید: و از آن جمله است صالح بن مهران کاتب . (ج 7 ص 184). و مصحح کتاب ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مهران ، مولی زکریابن مصقلةبن هبیرة، مکنی به ابی سفیان . وی حکیم وپرهیزکار و مسموع الکلام بود. عمربن علی و محمدبن ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (الحاج ...) ابن مهنا ازهری . او راست : الفتح الربانی فی الرد علی المهدی المغربی الوزانی ، که اختصاری است از رساله ای ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن میثم تمار اسدی کوفی . شیخ طوسی در رجال گاهی او را در عداد اصحاب امام باقر محمدبن علی (ع ) و گاهی در شمار اصحاب ا...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن میسرة. مجهول است . وی انس بن مالک را درک کرده است و سعیدبن واصل ازاو روایت کند. ابن حبان او را در ثقات ذکر کند...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن نحام . صحابی و مجهول الحال است . (تنقیح المقال ج 2 ص 95).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن نصر یانضر. وی در خلافت الواثق خروج کرد. صاحب تاریخ سیستان گوید: صالح به بُست برخاست و مردم بسیار با او جمعشد از...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن نصراﷲ حلبی معروف به ابن سلّوم . وی رئیس اطباء دولت عثمانی و ندیم سلطان محمدبن ابراهیم بود. و در حلب متولد شد و...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن نصربن مالک بن هیثم مکنی به ابی الفضل خزاعی . وی برادر احمدبن نصر خزاعی است . او از ابن ابی ذئب ، و شعبةبن حجاج ،...