صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن رزین . شیخ طوسی در فهرس گوید: او را اصلی است که حسن بن محبوب آن را از وی روایت کند و نجاشی گوید: وی از ابوعبداﷲ و منصوربن یونس از وی روایت کند و کتاب او را حسن بن محبوب نقل کرده است . علماء رجال متأخر نیز او را ذکر کرده اند. (تنقیح المقال ج 2 صص 91 - 92).
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن زیادبن دراج ، مکنی به ابی توبه ٔ کاتب . او از ابوالعتاهیة شاعر و ابوعمرو شیبانی و هارون بن حاتم و ابو...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالرحمان ، مکنی به ابی الفضل رازی . مولد وی بغداد و در جانب شرقی این بلد در مربعه ٔ ابوعبیداﷲ ساک...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالوهاب بن حمزة، مکنی به ابی طیب بغدادی . وی در سمرقند سکونت جست و در آنجا از عبداﷲبن محمد بغوی روایت ک...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمروبن حبیب بن حسان بن منذربن عمار اسدی ، مولی بنی اسدبن خزیمه . کنیت وی ابوعلی و ملقب به جَزَرَة. حافظی...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن مبارک بن اسماعیل ، مکنی به ابی طاهر. مقری ، مؤدب . وی از مردم جانب شرقی بغداد بود و از ابوذر احمدبن محمدبن...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن نصربن محمدبن عیسی بن موسی بن عبداﷲ ترمذی ، مکنی به ابی محمد. خطیب گوید: وی بقصد حج به بغداد آمد و بدانجا ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد ترمذی . رجوع به صالح بن محمدبن نصربن محمد شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد جلاب .رجوع به صالح بن محمدبن صالح ، مکنی به ابی علی شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد صَرّای و بعضی صرمی و بعضی صُرامی آورده اند. نجاشی گوید: وی استاد استاد ما ابوالحسن جندی است . او راست : کتاب ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد ضریر. وی از اساتید بلعمی است . رجوع به احوال و اشعار رودکی ص 500 شود.