صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ )ابن سعید. از خواص محبین اهل بیت است . و در خان الصعالیک سامرا درک خدمت امام علی النقی کرد و از او روایت کند. (حبیب السیر چ تهران جزء اول از ج 2 ص 435).
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
نهر صالح . [ ن َ رِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خنافره ٔ بخش شادگان شهرستان خرمشهر. در 5 هزارگزی شمال شادگان بر کنار راه شادگان به اهواز، در...
علی صالح . [ ع َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان دیمچه ، بخش گتوند، شهرستان شوشتر. واقع در 13هزارگزی جنوب باختری گتوند، و یک هزارگزی شمال...
صالح کوه . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان ، 12000گزی جنوب سیاهکل سر راه عمومی سیاهکل به دیلمان ....
بنه صالح . [ ب ُ ن َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاه ولی است که در بخش مرکزی شهرستان شوشترواقع است . دارای 200 تن سکنه است . این آبادی را ...
بنی صالح . [ ب َ ل ِ ] (اِخ ) طایفه ای از قبیله ٔ بنی طرف ازقبایل عرب خوزستان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 92).
شتر صالح . [ ش ُ ت ُ رِ ل ِ ] (اِخ ) ناقه ٔصالح . شتر که به صالح پیمبر تعلق داشت و خداوند او را حجت بر دعوی نبوت صالح قرار داده بوده و صالح...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رساله شریفه پند صالح، تالیف حضرت آقای حاج شیخ محمد حسن ملقب به صالحعلیشاه گنابادی قدس سره (تولد 1270، رحلت 1345 هجری شمسی) قطب سلسله نعمت الهی سلطانعل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.