اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صالح

نویسه گردانی: ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شیخ بن عمیرةبن حیان بن سرافه ٔ أسدی . صاحب عیون الانباء از یوسف بن ابراهیم بن مهدی آرد که در اوائل سال 217 هَ . ق . صالح سخت بیمار شد و من به عیادت او رفتم ۞ و در این وقت اندکی بهبود یافته بود و حکایت کرد که جد وی عمیره را برادری بود و درگذشت و فرزندی نداشت ، سپس آثار حمل در کنیزکی از کنیزکان او پدید گشت و اندکی از اندوه جدم بکاست و کنیزک را به خانه ٔ خویش آورد و بر حرم خویش مقدم داشت و آن کنیز دختری بیاورد و جدم آن دختر رابر فرزندان خود مقدم کرد و چون هنگام شوی دادن او شد بنفس خویش متحمل شد که از احوال خواستگاران او تحقیق کند و اخلاق و حسب آنان را بداند و در میان خواستگاران پسرعم خالدبن صفوان بن اهتم تمیمی بود. عمیره وی را گفت در نسب تو نیازی به تحقیق نیست و شوهری دختربرادرم را درخور باشی لیکن میباید اخلاق تو نیز بیازمایم . اگر ترا آسان است یک سال در سرای ما مقام کن تا معلوم افتد وگرنه تو را به نیکو وجهی بازپس فرستم .صالح گوید پدرم از جد خویش حدیث کرد که به هر شب ازجوان اخلاقی متناقض به او نقل میکردند و او در کشف حقیقت درماند و چنان دانست که آن کس که او را مدح گوید بدو مایل و آنکه نکوهش کند درباره ٔ وی ستمکار است .پس خالد را نامه کرد و از اخلاق جوان بپرسید و از اومشورت خواست . خالد پاسخ نوشت : پدر این پسر عم من ازخوشخوی ترین مردمان بود و گذشتی نیکو داشت جز اینکه مبتلا به عهار ۞ بود و صورتی زشت داشت و مادر این جوان از زیباترین و عفیف ترین زنان اما در بخل و سؤخلق و کم خردی بیمانند بود و پسرعم من زشتی های پدر و مادر را پذیرفته و محاسن آن را از دست داده است . خود دانی ، اگر خواهی دختر برادر خویش بدو ده وگرنه خیر او را از خدا خواهانم . صالح گفت چون جدم نامه را بخواند جوان را بطلبید و او را بر شتری نشاند و طعامی برای وی فراهم ساخت ، آنگاه کس بدو گماشت تا او را از کوفه بیرون کردند. (عیون الانباءج 1 صص 179 - 180) (اخبار الحکماء صص 389 - 390).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سعید، مکنی به ابی سعید و ملقب به قماط. شیخ طوسی در رجال او را در عداداصحاب امام صادق (ع ) شمرده و در فهرس گوید:...
صالح . [ ل ِ ](اِخ ) ابن سلطان بن حسین حلبی . وی شافعی مذهب و در ادب و نحو زبردست بود. مولد او به حلب در 1157 هَ . ق .و چون پدر وی پیوسته ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سلمةرازی . رجوع به صالح بن ابی حماد ابوالخیر رازی شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سلیمان . محمدبن عثمان بن ابی شیبه گوید:وی مرضی نیست . و او را از غیاث بن عبدالحمید حدیثی غریب است . مستغفری در ترج...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن محمد عاملی صیداوی . وی به عراق شد و به کاظمین سکونت جست . شیخ حر در «أمل الاَّمل » گوید: وی شیخی عالم...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سندی . شیخ حر در أمل الاَّمل گوید: مردی نیک و از شاگردان علامه ٔ حلی است . (روضات الجنات ص 330 ذیل ترجمه ٔ صالح ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سندی . شیخ طوسی در رجال وی را در عداد «من لم یرو عنهم » شمرده و گوید: اواز انس بن عبدالرحمن و از وی ابراهیم بن ها...
صالح .[ ل ِ ] (اِخ ) ابن سوید قدوری ، مکنی به ابی عبدالسلام .او از حراس عمربن عبدالعزیز است . در تهذیب تاریخ ابن عساکر از عمروبن مهاجر آید که...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سهل بن منهال . ابن الجارود و اسحاق بن حکیم وزهری از وی روایت کنند و از او اسحاق بن بشر و قاسم بن جعفر روایت آرند. ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سهل همدانی . وی از مردم همدان است . شیخ طوسی در رجال او را گاهی از اصحاب امام باقر (ع ) و گاهی از اصحاب امام ص...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۴۶ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.