صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عمران بن حرب ، یا صالح بن عمران بن صالح بن عمران عبداﷲ، مکنی به ابی شعیب دعا. او بخاری الأصل است و از سعیدبن داود زنبری و ابونعیم فضل بن دکین و ابوغسان نهدی و سلیمان بن حرب و مسلم بن ابراهیم و عفان بن مسلم و عبیداﷲ عیشی و حسن بن بشیربن سلم و ابوعبید قاسم بن سلام و محمدبن حمید رازی روایت کند و از وی یحیی بن محمدبن صاعد و احمدبن کامل قاضی و اسماعیل بن علی خطیبی و ابوبکر شافعی و جز آنان روایت کنند. ابوالحسین بن منادی گوید: حدیث وی قوی نیست . محمدبن احمدبن رزق گفته است که صالح دعا در بیست ویکم ذوالقعدة 285 هَ . ق . درگذشت . (تاریخ بغداد ج 9 ص 321). و رجوع به لسان المیزان ج 3 ص 175 شود.
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد وشقی مرادی ، مکنی به ابی محمد و معروف به ورکانی . محدث است و بسال 302 هَ . ق . در اندلس درگذشت . (الحلل السن...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد هروی . رجوع به ابوشعیب هروی شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد همدانی . شیخ طوسی در رجال گاهی او را در عداد اصحاب امام جواد محمدبن علی (ع ) و گاهی در شمار اصحاب امام هادی ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مخراق . وی یکی از شجعان خوارج است که با مهلب بن ابی صفره نبرد میکردند و سرانجام از وی شکست یافتند. (عقدالفرید ج ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مرداس . رجوع به صالح اسدالدولة شود.
صالح . [ ل ِ] (اِخ ) ابن مرداس ، مکنی به ابوخزیمه . تابعی است .
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسرّح تمیمی . وی زعیم فرقه ٔ صفریه و نخست کس است که از آنها خروج کرد و کثیرالعبادة بود و در دارا و موصل و جزیره ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسلم شیخی . مکی است و از ابوزبیر روایت کند. یحیی بن معین و ابوحاتم او را ضعیف دانسته اند. عسقلانی گوید وی همان ا...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسلم بن عمروبن حسین بن ربیعةبن خالد باهلی . برادر قتیبةبن مسلم است که درسالهای 88 تا 95 هَ . ق . از جانب امویان ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسلم جعفی ، مولی بنی جعفة. شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام صادق جعفربن محمد (ع ) آورده است . (تنقیح ال...