صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن متوکل ، مکنی به ابی کثیر. وی صحابی و مجهول الحال است . (تنقیح المقال ج 2 ص 95). ابن حجر گوید: صالح مولای مازن بن عصویه است . ابن منده به سند خویش حدیث کند که صالح مردی خوش صورت بود، چون با سیدش مازن نزد رسول خدا شدند پیغمبر مازن را فرمود این مرد که همراه توست کیست ؟ گفت غلام من صالح بن متوکل است . پیغمبر فرمود درباره ٔ او نیکی کن . مازن اورا آزاد کرد. ابن مندة گوید صالح و مولای وی در خلافت عثمان در بردعه به قتل رسیدند. (الاصابة ج 3 ص 233).
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن حسن بن سلیمان . رجوع به صالح معلم شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن حنبل ، مکنی به ابی الفضل . مولد وی بسال 203 هَ . ق . بود واحمد او را سخت دوست میداشت . چون از آغاز جوانی پا...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن صالح بن احمدبن عمربن احمد، صلاح الدین بن شهاب بن السفاح حلبی . مولد وی بسال 795 هَ . ق . بود و حاضر مجلس ای...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عمر، قاضی صلاح الدین حلبی ، مکنی به ابی النسک و معروف به ابن سفاح . مولد وی به حلب بسال 710 هَ . ق . و ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن قاسم بن یوسف بن فارس بن سوار متابحی ، مکنی به ابی مسعود. وی در صیدا سکونت داشت و از پدر خویش و جماعتی دیگ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن احمدبن صالح بن عبداﷲبن قیس بن هذیل بن یزیدبن عباس بن احنف بن قیس ، مکنی به ابی الفضل تمیمی همدان...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن طه . او راست : الدراری و اللاَّل لمدح محمد و الاَّل و آن بسال 1308 هَ . ق . در دمشق طبع شده است . (...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عزالدین محمد صغیربن شیخ الاسلام عزالدین محمد کبیربن خلیل ،اقضی القضاة صلاح الدین . وی از حلب بود و م...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن یونس ، مکنی به ابوالحسین بزاز و معروف به قیراطی (صالح بن ابی مقاتل ). وی هروی الاصل است و از محمدبن معاو...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمد الحلبی . وی از احمدبن حنبل روایت کند. (مناقب احمدبن حنبل ص 97).