صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسرّح تمیمی . وی زعیم فرقه ٔ صفریه و نخست کس است که از آنها خروج کرد و کثیرالعبادة بود و در دارا و موصل و جزیره سکونت جست . وی را اصحابی بود که برایشان قرآن می خواند و آنان را موعظت میکرد، سپس آنان را به خروج و انکار ظلم و جهاد مخالفین دعوت کرد و ایشان بپذیرفتند و شبیب بن یزید شیبانی نیز نزد او رفت و قائد جیش او شد و میان ایشان و سپاهیان مروان جنگ درگرفت و صالح در نزدیکی موصل به دست حارث بن عمیره ٔ همدانی به قتل رسید. (الاعلام زرکلی صص 426 - 427). و رجوع به عیون الاخبار ج 2 ذیل ص 155 شود.
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن روبة. وی از عراقیین و از او یونس بن ابی اسحاق روایت کند. (لسان المیزان ج 3 ص 169).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن روبةالسمان . مجهول است . از وی شبیب بن عمر روایت کند. ابن حبان وی را در ثقات آورده و گوید: از وی عثمان بن ابی زر...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن روزبه . رجوع به صالح بن محمدبن صالح شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن زیاد سوسی . رجوع به صالح سوسی شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سراج الدین . رجوع به صالح بن عمر بلقینی شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سرح . اسلم منقری ازوی روایت آرد. احمدبن حنبل گوید: وی از خوارج است . ابن حبان او را در ثقات آورده و گوید: او از...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ )ابن سعید. از خواص محبین اهل بیت است . و در خان الصعالیک سامرا درک خدمت امام علی النقی کرد و از او روایت کند. (حبیب ال...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سعید (یا سعد). وی مؤذن عمربن عبدالعزیز بود. (تاریخ ابن عساکر ج 6 ص 369) (سیره ٔ عمربن عبدالعزیز ص 179).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سعید أحول . شیخ طوسی در رجال او را از اصحاب امام کاظم موسی بن جعفر (ع ) شمرده وگوید مجهول الحال است . سیدصدرالدین...
صالح .[ ل ِ ] (اِخ ) ابن سعید جعفی کوفی . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام صادق (ع ) شمرده و ظاهراً امامی و مجهول الحال است . (تنقی...