اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صالخ

نویسه گردانی: ṢALḴ
صالخ . [ ل ِ] (ع ص ) جرب صالخ ؛ گر که پوست برد. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
سالخ . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ)جرب شتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مار نر سیاه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || اسود سالخ . نو...
اسود سالخ . [ اَ وَ دِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مار سیاه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). حیةالسودا است که بفارسی مار سیاه گویند و نوعی از مار است ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.