صالة
نویسه گردانی:
ṢAL
صالة. [ صال ْ ل َ ] (ع اِ) بلا و سختی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن سعید انصاری . عبداﷲبن وهب از معاویه از وی روایت کند. (المصاحف ص 193).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن یزید عتکی کوفی . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام صادق (ع ) شمرده است . برقی بجای عتکی او را عکی خوانده...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) مکنی به ابی توبة. رجوع به صالح بن محمدبن عبداﷲبن زیاد... شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) مکنی به ابی خلف . تابعی است .
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) مکنی به ابی سالم . تابعی است .
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) مکنی به ابی شعیب . رجوع به ابی شعیب مقفع... شود.
صالح .[ ل ِ ] (اِخ ) مکنی به ابی محمد. شیخ طوسی وی را در فهرست ذکر کرده است و گوید جماعتی ازو روایت دارند.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) مکنی به ابی مقاتل ، دیلمی است . نجاشی گوید: احمدبن حسین ذکر وی کرده و آرد: کتابی بزرگ بنام «الاحتجاج » در امامت نوشته...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) ناصرالدین محمد. از سلسله ٔ ممالیک برجی است و به سال 824 هَ . ق . به سلطنت رسید و یکسال پادشاهی کرد. (...
صعلة. [ ص َ ل َ ] (ع ص ) خرمابن کج که بیخهای شاخ وی خالی از برگ باشد یا خرمابن کژ بی برگ . || باریک و خردسر و گردن از مردم و از درخت خ...