اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صایب

نویسه گردانی: ṢAYB
صایب . [ ی ِ ] (اِخ ) ابن مالک اشعری . رجوع به صائب بن مالک ... شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
صایب . [ ی ِ ] (ع ص ) راست . درست : یکی چشم است کو بیند عجایب شود ز آن دیدنی رأی تو صایب . ناصرخسرو (روشنائی نامه ).و در معرفت کارها و شناخ...
صایب .[ ی ِ ] (اِخ ) محمد افندی ... رجوع به صائب ... شود.
صایب تبریزی . [ ی ِ ب ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به صائب تبریزی ... شود.
صعیب . [ ص ُ ع َ ] (اِخ ) کوهی است و آن را صعین هم گویند. (منتهی الارب ).
صائب . [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صواب . رسا. رساننده . (غیاث اللغات ). || باران ریزان . || نقیض خاطی . و منه المثل : مع الخواطی سهم صائب...
صائب . [ ءِ ] (اِخ ) دو تن از شعرای متأخر عثمانی که هر دو را نام محمد و تخلص صائب و معاصر یکدیگرند. یکی در 1262 هَ . ق . بسن سی وپنج سالگی ...
صائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن حبیش . از روات است .
صائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن مالک اشعری . از رؤساء لشکریان مختاربن ابی عبیدة ثقفی است . خواندمیر گوید: در روضةالصفا مسطور است : در آن ایام که عبد...
صائب . [ ءِ] (اِخ ) تبریزی . سلسله ٔ نسب مولانا سیدمحمدعلی صائب تبریزی به شمس الدین تبریزی معروف میرسد. والد ماجد وی میرزا عبدالرحیم که یکی...
صائب . [ ءِ ] (اِخ ) مولای حبیب بن خراش حلیف أنصار. بزعم ابن کلبی او و مولای وی حبیب درک غزوه ٔ بدر کرده اند. و صاحب الاصابة گوید: صائب ...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.