اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صب ء

نویسه گردانی: ṢB ʼ
صب ء. [ ص َب ْءْ ] (ع مص ) بر وزن شرم ، برآمدن دندان کودک و نشتر شترکره . || برآمدن سم شکافته (ظلف ). || طلوع کردن ثریا. || از کیشی به کیش دیگر شدن . || راه نمودن دشمن را. || نمودار شدن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
صب . [ ص َب ب ] (ع مص ) ریختن . ریختن آب و افشاندن آن . قوله تعالی : انا صببنا الماء صباً (قرآن 25/80). || توسعاً، رسیدن مصیبت . فرود آمدن...
(sabb) این واژه در سنسکریت: صپ (دشنام دادن، نفرین کردن) بوده و از سنسکریت به عربی راه یافته و سب شده است.
ثب . [ ث َب ب ] (ع مص ) نشستن با تمکین و وقار. || ثَب ّ امر؛ راست و تمام گردیدن کار.
سب . [ س ِب ب ] (ع ص ) مرد بسیاردشنام . (منتهی الارب ). || (اِ) معجر. (منتهی الارب ). ستر. (اقرب الموارد). || دستار. (غیاث ) (منتهی الارب )....
سب . [ س َب ب ] (ع مص ) دشنام دادن . || (اِ) دشنام . (اقرب الموارد).
سب . [ ] (اِ) نظیر سیسن است و فرقی مابین سب و سیسن مشاهده نمیشود مگر با دقت فراوان و هر گاه در جای حفظ شود در صفا و رونق آن اضافه میشود...
صب الماء. [ ص َب ْ بُل ْ ] (اِخ ) آبریزگان : هفت سال قحط افتاده در عهد او [ فیروزبن یزدجرد ] و باران نیامد تا خدای عز و جل رحمت کرد و باران ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.