صحار
نویسه گردانی:
ṢḤAR
صحار. [ ص ِ ] (ع ص ) آشکارا. || (مص ) آشکارا کردن کاری را. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
صهار. [ ] (ع اِ) خمر سرخ است و خمر مایل به سرخی و نیز خمر معصور از عنب سفید را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). می که با سرخی زند.
سحار. [ س َح ْ حا ] (ع ص ) ساحر. (اقرب الموارد). سحر کننده . (آنندراج ). جادو. ج ، سحارون . (مهذب الاسماء). افسونگر. جادوگر. شعبده باز. (ناظم الاط...
سحار. [ س ِ ] (ع اِ) تره ای است که شتر را فربهی آرد. (منتهی الارب ).تره ای است که مواشی را فربه کند. (اقرب الموارد).
سهار. [ س ُ ] (ع اِمص ) بیداری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
سهار. [ س َه ْ ها ] (ع ص ) بسیار بیدار. (ناظم الاطباء).