اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صدقة

نویسه گردانی: ṢDQ
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن الحسین الحداد. مورخ است و به بغداد به سال 573 هَ. ق . درگذشت . او راست : ذیلی بر تاریخ زاغونی . (الاعلام زرکلی ص 429). صاحب کشف الظنون ذیل تاریخ ثابت بن قره نویسد: علی بن عبداﷲبن نصر حنبلی معروف به ابن زاغونی مکنی به ابوالحسن متوفی به سال 527 ذیلی تا بدین سال (527) بر آن نوشت سپس صدقةبن حداد ملقب به عفیف تا سال 570 بر آن ذیلی نگاشت و به سال 573 درگذشت .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
صدقة. [ص َ دَ ق َ ] (ع اِ) آنچه بدرویش دهی در راه خدای تعالی . (منتهی الارب ).آنچه براه خدا بفقرا دهند و بسکون دال خطاست . (غیاث اللغات )....
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ](ع اِ) زکات . ج ، صدقات . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). مؤلف قاموس مقدس آرد: این لفظ در عهد قدیم وارد نشده است ، لکن ا...
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) کوچه ای است به مرو. (معجم البلدان ).
صدقة. [ ص َ ق َ ] (ع ص ) تأنیث صَدق . رجوع به صدق شود.
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن ابی الکرم الیعقوبی . وی به بغداد نزد ابن فضلان و جز او فقه آموخت و به مصر شدو قضاء اعمال اشمونین یافت . سپس...
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی قاضی .او راست : رتبة الماسح و فخرالقاسم . (کشف الظنون ).
صدقة. [ ص َ دَق َ ] (اِخ ) ابن حداد. رجوع به صدقةبن الحسین شود.
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن خالد. مولی ام البنین ، مکنی به ابوالعباس تابعی است .
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن دبیس بن صدقةبن منصور اسدی . وی از امراء بنی مزید است ، پس از پدر به سال 529 هَ . ق . ولایت حله یافت . سلطان ...
صدقة. [ ص َ دَ ق َ] (اِخ ) ابن صالح مکنی به ابوالزنباع . تابعی است .
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.