اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صرح

نویسه گردانی: ṢRḤ
صرح . [ ص َ ] (ع اِ) کوشک . کوشک بلند. (ربنجنی ) (زمخشری ) (ترجمان جرجانی ) (دهار). کاخ . (زمخشری ). خانه ٔ بزرگ . قصر. هر بنا که بلند باشد. هر بنا که عالی باشد :
این دم آن نیست کآن آید بشرح
هین برآ از قعر چه بالای صرح .

مولوی .


|| منار کوشک . السرای . السرایة. (نشوء اللغة ص 95). ج ، صروح . (ربنجنی ) (زمخشری ).
|| (مص ) پیدا کردن . آشکار کردن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سره کردن . [ س َ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفتیش کردن . نیکو بنگریستن : و عارض او را بنگریستی و حلیه و اسب او را و سلاح او را همه سره کر...
ویژنگه سره نامی است به زبان لکی (گ در زبان لکی به صورتی مخصوص خوانده می شود که صوت آن از بینی خارج می شود) که به کوهی اطلاق می شود در جنوب روستای تو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صاحب صره ٔ مختومه . [ ح ِ ب ِ ص ُرْ رَ ی ِ م َ م َ ] (اِخ ) لقب مردی است که بنقل صدوق به حضور امام غائب رسیده است . (ریحانة الادب ج 2 ص ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.