صرم
نویسه گردانی:
ṢRM
صرم . [ ] (اِخ ) ابن یربوع یکی از اصحاب رسول خدا است و آن حضرت وی را سعید نامید. از او فرزندان وی روایت کنند. (قاموس الاعلام ترکی ).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سرم .[ س َ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان سگ را زجر کنند،فیقال : سَرْماً سَرْماً. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
سرم . [ س ُ ] (ع اِ) دهان روده که مخرج ثفل است . (غیاث ) (آنندراج ). اندرون دبر مردم . ج ، اسرام . (مهذب الاسماء). نام دیگر معاء مستقیم است ...
سرم . [ س ِ رَ ] (ترکی ، اِ) لفظ ترکی است بمعنی دوال خراشیده . (غیاث اللغات ). دوالی که روی آن را خراشیده باشند تا نرم شود و به همین مناس...
سرم دست . [ س ِ رَ دَ ] (ص مرکب ) آنکه دست او از کار بسیار کردن از آبله خراشیده باشد. (آنندراج ) (غیاث ). || کسی که بر دست خود پنبه پیچیده...