صعبری
نویسه گردانی:
ṢʽBRY
صعبری . [ ص َ ب َ ] (ع ص ) چابک و زیرک . (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سابری . [ ب ِ ] (اِخ ) محمدبن عبدالعزیز عدوی قرشی صاحب السابری . معروف به صاعقه ، از مردم بغداد از محدثان است . (سمعانی ).
سابری . [ ب ِ ] (اِخ ) محمدبن مغیرةبن نصر مکنی به ابوعلی . از محدثان است . (سمعانی ).
سابری . [ ب ِرْ ری ] (اِخ ) مسدوس بن حبیب قیسی بیاع السابری بصری از محدثان است . (از سمعانی ).
سابری . (اِخ ) از امرای محلی هند در اواخر قرن پنجم بود که در جنگ با قوام الملک نظام الدین هبةاﷲ ابونصر فارسی پیشکار و کدخدا و سپهسالار غزنوی...
غدیر صابری . [ غ َ ب ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان چارکی بخش لنگه ٔ شهرستان لار است و در 114هزارگزی شمال باختری لنگه در دامنه ٔ شمالی کوه بهمن ...