اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صفا

نویسه گردانی: ṢFA
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) نهری است به بحرین و آن شاخابه ٔ عین محلم است . (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سفاء. [ س َ ] (ع مص ) بریده شدن شیر ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سفاء. [ س ِ ] (ع اِ) دوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سفع. [ س َ ف َ ] (ع اِ) سیاهی سر رخسار زن برگردیده رنگ از لاغری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سفع. [ س َ ] (ع مص ) به بال زدن مرغ یکدیگر را. || طپانچه زدن کسی را. || انکار کردن چیزی را. (منتهی الارب ). || موی پیشانی گرفته کشی...
سفع. [ س ُ ] (ع اِ) دانه ٔ حنظل . || دیگدان آهنی یا عام است . || سیاهی که بسرخی زند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ثفاء. [ ث ُف ْ فا ] (ع اِ) به لغت عبرانی اسم خردل سفید و حرف بابلی است . رشاد. حب الرشاد. تخم سپندان . سپندان خرد. سپندان خوش . سپندان سپید...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.