صفرة
نویسه گردانی:
ṢFR
صفرة. [ ص ُ رَ ] (ع اِمص ) صفرت . زردی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء): در تفسره صفرت او نگریست بدانست که جوان در تب مطبق عشق است . (سندبادنامه ص 189). || (مص ) زرد شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || سیاهی ، از لغات اضداد است . (منتهی الارب ). || (اِ) علم است بز را. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
خرده سفره . [خ ُ دَ / دِ س ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) سفره ٔ کوچک . || خُبّاری ̍. (محمودبن عمر ربنجنی ). پنیرک .
سفره ماهی . [ س ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گونه ای از ماهیهای غضروفی . (فرهنگ فارسی معین ). قسمی از ماهیهای بسیار لذیذ و ذیقیمت که از دریای سیاه ...
سفره نشین . [ س ُ رَ / رِ ن ِ ] (نف مرکب ) کنایه از مهمان . (آنندراج ) : سفره ٔ مائده پرداز همه ست تا همه سفره نشین سفرند.خاقانی (دیوان چ سجادی...
سفره پرداز. [ س ُ رَ / رِ پ َ ] (نف مرکب ) شخص بسیارخوار که سفره را از خوردنی خالی کند. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 63) : سفره پردازلبلبوخ...
سفره ٔ فصاحت . [ س ُ رَ / رِ ی ِف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از زبان فصیح و تصنیفات و تألیفات . (برهان ) (بهارعجم ) (آنندراج ).
سفره نهادن . [ س ُ رَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) سفره گستردن . خوان نهادن . طعام خورانیدن : سعدی خویش خوانیم پس بجفا برانیم سفره اگر نمی نهی...
ابن ابی صفره . [ اِن ُ اَ ص ُ رَ ] (اِخ ) رجوع به مهلب بن ابی صفره شود.
نمک ماده ای معدنی است که عمدتاً از سدیم و کلر ساخته شده، و از مهمترین املاحی است که در خوراک روزانه انسانها به کار میرود. به نمک خوراکی در شیمی سدی...
سفره آب زیرزمینی یا آبخوان به لایه یا منطقه قابل نفوذی در زیر سطح زمین گفته میشود که آب در آن میتواند جریان یابد. آبخوان همچنین باید قابلیت آبدهی خو...