اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صفوان

نویسه گردانی: ṢFWʼN
صفوان . [ ص َ ] (اِخ ) ابن معطل سلمی مکنی به ابوعمر، وی کسی است که چون در غزوه ٔ بنی المصطلق عائشه از قافله وا ماند او را سوار کرد و بیاورد و منافقان بر وی تهمت بستند و قرآن به برائت او نازل گشت . (تاریخ گزیده صص 146-231) :
این سویدای دل من که حمیراصفت است
صافی از تهمت صفوان به خراسان یابم .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سفوان . [ س َف ْ ] (اِخ ) ناحیه ای است در وادی بدر. (منتهی الارب ).
غزوه ٔ سفوان . [ غ َزْ وَ ی ِ س َ ف َ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ بدرالاولی یا غزوه ٔ طلب کرزبن جابر الفهری . رجوع به بدرالاولی شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.