صفیة
نویسه گردانی:
ṢFY
صفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) دختر بشامه . وی یکی از صحابیات و خواهر اعوربن بشامه است . پیغمبر(ص ) می خواست وی را بزنی بگیرد. (قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به امتاع الاسماع ص 439 شود.
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
صفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) دختر شیخ جمال الدین خلوتی است ، زنی زاهده ٔ عابده بود. پدر او در اثنای حج درگذشت و بموجب وصیت او صفیه بعقدازدو...
صفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) دختر عبدالمطلب بن هاشم القرشیة الهاشمیه یکی از صحابیات و عمه ٔ حضرت رسالت پناه و والده ٔ زبیربن عوام بوده . از ع...
صفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) وی از مشاهیر محدثات است و به «ست الشام » شهرت یافت . دختر امام مجدالدین احمدبن محمد ازدی است . وی به سال 647 ...
صفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) دختر معاویةبن ابی سفیان است . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 125).
صفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) باهلیه . وی یکی از زنان شاعر است . در عیون الاخبار نام او آمده و قطعه ای را که در رثاء خواهر خویش سروده در آنجا ...
صفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) خاتون ، دختر الملک العادل ابی بکربن ایوب صاحب حلب است . وی امیره ای عاقل و صاحب حزم بود مدت شش سال در حلب ...
صفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) زاهده . زنی مشهور به زهد و صلاح و در عهد سلطان ابوسعید از ملوک ایلخانیان در ایران میزیست ،قونقرات خاتون همشیره ٔ ...
صفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) عمه ٔ پیغمبر. رجوع به صفیه دختر عبدالمطلب شود.
صفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) قرشیه . رجوع به صفیه دختر عبدالمطلب ... شود.
حزیز صفیة. [ ح َ زِ ص َ فی ْ ی َ ] (اِخ ) موضعی است . || آبی است بنی اسد را. (معجم البلدان ).