صقب
نویسه گردانی:
ṢQB
صقب . [ ص َ] (ع مص ) بمشت زدن کسی را. || بلند کردن کسی را. || فراهم آوردن چیزی را. || (مص ) بانگ کردن مرغ . || زدن بر چیز رست خشک . (منتهی الارب ). الضرب علی کل شی ٔ مصمت . (اقرب الموارد). زدن بر روی چیز ساکن خشک . (تاج المصادر بیهقی ). زدن بر چیزی خشک . (مصادر زوزنی ). || (ص ) دراز با فربهی از هر چیزی یا دراز با نزاری و لاغری . ج ، صِقاب و صُقبان . (منتهی الارب ). || (اِ) شتر کره . ج ، صِقاب و صُقبان . (منتهی الارب ). || ستون خانه یا ستون دراز در میان خانه . ج ، صُقوب . (منتهی الارب ). ستون خانه . (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ثغب . [ ث َ ] (ع مص ) نیزه زدن . || ذبح کردن .
ثغب . [ ث َ ] (ع اِ) آب خوش که در کوهها در آبگیرها مانده باشد. ج ، ثِغاب ، اثغاب ، ثُغبان ، ثِغبان .
ثغب . [ ث َ غ َ ] (ع اِ)آبگیر در سایه ٔ کوه که آب خنک و خوش دارد و آنرا سردابه گویند. بقیه ٔ آبی که در وادی بماند. ج ، ثغاب .
ثغب . [ ث َ غ َ ] (ع مص ) گداختن یخ . || هلاک شدن و یا به این معنی تَغَب به تاء دو نقطه است .