اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صقب

نویسه گردانی: ṢQB
صقب . [ ص َ ق َ ] (ع مص ) نزدیک گردیدن . (منتهی الارب ). نزدیک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) نزدیکی . || دوری . از لغات اضداد است . || (ص ) نزدیک . (منتهی الارب ). نزدیک کما قال النبی (ص ): الجار احق بصقبه ؛ ای بقربه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ثغب . [ ث َ ] (ع مص ) نیزه زدن . || ذبح کردن .
ثغب . [ ث َ ] (ع اِ) آب خوش که در کوهها در آبگیرها مانده باشد. ج ، ثِغاب ، اثغاب ، ثُغبان ، ثِغبان .
ثغب . [ ث َ غ َ ] (ع اِ)آبگیر در سایه ٔ کوه که آب خنک و خوش دارد و آنرا سردابه گویند. بقیه ٔ آبی که در وادی بماند. ج ، ثغاب .
ثغب . [ ث َ غ َ ] (ع مص ) گداختن یخ . || هلاک شدن و یا به این معنی تَغَب به تاء دو نقطه است .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.