اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صک

نویسه گردانی: ṢK
صک . [ ص َک ک ] (ع اِ) چک . ج ، اصک . صکوک . صکاک . (منتهی الارب ). نامه . قباله . (غیاث اللغات ) (زمخشری ). چک . (دهار).
- لیلة صک ؛ شب برات یعنی شب نیمه ٔ شعبان . (مهذب الاسماء).
|| (مص ) سخت زدن چیزی را و کوفتن . (منتهی الارب ). کوفتن و زدن . (غیاث اللغات ). زدن . (تاج المصادر بیهقی ). جنگ کردن و کوفتن . (مصادر زوزنی ). زدن . کوفتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || فراز کردن در را. (منتهی الارب ). صککت الباب ؛ ای اطبقته . (تاج المصادر بیهقی ). || نبشتن چک را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سک المسک . [ س ُک ْ کُل ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) مرکبی است از مازو و فاغره و فلیخه و بسباسه و صندل مقاصری و سنبل الطیب و عسل . (الفاظ الادویه ). ر...
سک انگبین . [ س ِ اَ گ ُ ] (اِ مرکب ) سرکنگبین : و آبش چون با سک انگبین بخورند یرقان را نیک بود. (الابنیه عن حقایق الادویه ).
حب سک بینج . [ ح َب ْ ب ِ س َ ن َ ] (اِ مرکب ) قولنج و درد روده را نفع دهد و بواسیر و بادهای غلیظ را دفع کند و بول و حیض براند. صفت آن : صبر س...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.