اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صنان

نویسه گردانی: ṢNAN
صنان . [ ص ُ ] (ع اِ) گند بغل . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). بوی بغل . (غیاث اللغات ) (دهار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
صنان . [ ] (اِخ ) (جای کله ها) موضعی است در ساحل یهودا در نزدیکی کنارش یوشی 15:37 و دور نیست که صانان باشد میک 1:11 بعضی گمان برده اند ک...
صنان .[ ص َن ْ نا ] (اِخ ) دلاوری بوده است . (منتهی الارب ).
رشیدالدین سنان معروف به شیخ الجبل یا پیر کوه، از رهبران اسماعیلیان در سوریه بود. در جوانی به الموت رفت و فنون حشاشیون را فراگرفت. در ۱۱۶۲ (میلادی)، به...
ثنان . [ ث ِ ] (ع اِ) گیاه بسیار و بهم پیچیده .
ثنان . [ ث ُ ] (اِخ ) موضعی است .
سنان . [ س ِ ] (ع اِ) سرنیزه .(آنندراج ). نیزه . (غیاث ) (منتهی الارب ) : همی بستد سنان من روانها همچو بویحیی همی برشدکمیت من بتاری همچو کرات...
سنان . [ س َ ] (اِخ ) دهی است سه فرسخ میانه ٔ جنوب و مشرق شهر فسا است . (فارسنامه ٔ ناصری ). نام محلی کناره ٔ راه شیراز به جهرم میان فسا و...
سنان . [ س َ ] (اِخ ) ابن انس نخعی . یکی از سران سپاه عمربن سعد در واقعه ٔ کربلاست بروایتی حسین بن علی (ع ) را او شهید کرد. (تاریخ گزیده ص...
سنان . [ س َ ] (اِخ ) ابن ثابت بن قرةالحرانی ،مکنی به ابوسعید طبیب و عالم . اصل وی از حران و تولد وی به بغداد بوده . در زمان مقتدر خلیفه ٔ ...
سنان . [ س َ ] (اِخ ) ابن فتح حرانی او را در صناعت حساب و اعداد تقدم بود. او راست : کتاب التحت فی الحساب الهندی ، کتاب الجمع و التفریق ، کت...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.